(سادهنویسی غلط است)
محمد رمضانی :
در داوری شعر تو سه جریان اصلی را میتوان نام برد
الف: دیدگاه کسانی که اساسیترین ویژگی شعرهایت را در قلمرو سادهنویسی فرمولبندی میکنند تا ارزشهای شعری تو را مورد پرسش قرار دهند و بیشتر از سوی منتقدان نفیگرای سبک شعری تو نظیر “مهرداد فلاح” که در مصاحبهای در شمارهی دوم ویرگول اشاره کرده:
“هیاهو و جریانهای ساختگی درست کردند که بتوانند از طریق آن جریانهای ساختگی در واقع آن مسئولیت را از دوش خودشان بردارند برای اینکه نسل ما را نسل پیشروی شعر فارسی را کنار بزنند، نیاز هست یک جریانهای ساختگی را پیش بکشید و بگذارید پشت ویترین و اصل ماجرا و مسئله را پنهان بکنید”
ب: دوم دیدگاه آنان که شیوهی سرایش تو را که به عنوان یک سبک روایی تازه و آمیخته با زبانی طبیعی و ساده میپذیرند، دوست دارند و از آن پیروی میکنند.
ج: سوم دیدگاه و نظرگاه خودت که در مقالهای مفصل که در شمارهی یکم ویرگول هم از تو منتشر شد، نشان دادی اساسن چیزی به عنوان سادهنویسی را نمیپذیری. لطفن در اینباره نگاهت را بیان کن.
گروس عبدالملکیان:
کاملا صریح و روشن بگویم که اصطلاح سادهنویسی غلط است. یعنی مسئله، اعتقاد داشتن یا نداشتن من نیست، بلکه این اصطلاح غلط است و نسبت به آنچه میخواهد آن را تعریف کند به لحاظ نظری جامعیت و مانعیت ندارد. و چون هیچ چارچوب مشخصی ندارد، باعث میشود مثلا موفقترین شعرهای عباس صفاری، احمدرضا احمدی یا سیدعلی صالحی در کنار مبتذلترین کارهای افراد بینام و نشانی که حتی با ارفاق هم نمیشود نام شعر بر آنها گذاشت قرار بگیرد. و جای تاسف دارد که برخی دوستان و باز هم تاکید میکنم تنها برخی که خود را مثلا متعلق به جریانهای دیگر میدانند هم از این قضیه استقبال میکنند تا از آب گلآلود ماهی بگیرند و بعضی از چهرههای شعر امروز را تخریب کنند. مسئله من دفاع از هیچ شخص خاصی نیست. مشکلم با کسانیست که اتفاقا اصلا مسئلهشان شعر نیست، بلکه بیشتر حسادتها و غرضورزیهاست. که چرا مثلا فلانی مشهور است، من نیستم. چرا کتاب فلانی پرفروش است، مال من نیست. وگرنه اگر نقدهایی جدی در حوزههای نظری و عملی، پیرامونِ آثار این افراد داشتند که مشکلی نبود. میآمدیم مینشستیم گفتگوی دقیق تئوریک انجام میدادیم.
محمد رمضانی :
جبههای از مخالفان شعر تو که شاخصهی شعریشان مقابله با عنصر عامهپسندی در شعر است و برای شعر قلمرویی هرچه خاصتر قائلند، مهمترین دلیل مخالفتشان را با شعرت در مخاطبگرایی شعر تو قلمداد میکنند، یعنی اینکه جهان تو را یک جهانی مینامند که دچار رومانتیسیسم و گاهی سانتیمانتالیسم است و آنچه از تجربهی انسانی در آن یافت میشود کمی چهرهی روشنفکرانه دادن به عاشقانههای معمول است. داوری تو در ردّ این دیدگاه چیست؟
گروس عبدالملکیان:
اين دوستان كه شما مىگوييد چند اشتباه بزرگ دارند كه دوست دارم صادقانه دربارهاش فكر كنند. اول اينكه درباره شعر من حرف مىزنند بدون آنكه آن را جامع و دقیق خوانده باشند. و اين مشكل فقط مشكل اين دوستان نيست، بلكه متاسفانه مشكل بخش عظيمى از ادبيات ماست…
در جلسهاى خانمى كه اتفاقا خودش را خيلى جدى هم مىداند، يادداشتى درباره شعر من نوشته بود و مثلا مىخواست با تمركز بر دو نمونه از شعرهاى من، شعر بنده را بكوبد. باورتان نمىشود آن دو شعر يكى مربوط به شانزده سالگى بنده بود، دومى هم از شعرهاى هجده سالگىام. بعد ديدم ايشان حتى كتابهاى من را نخوانده است و اين شعرها را از اينترنت پيدا كرده. و ديدهام كه بخش عمدهاى از همين كسانى كه قضاوت مىكنند، شناختشان از من به چهار تا شعر محدود مىشود كه در فضاى مجازى خواندهاند.
متن کامل گفتگو را در ویرگول ۵ بخوانید.
Leave a Reply