ویرگول شاید تنها مجلهی مستقل ادبی باشد که با وجود تمام مرارتها و بدون هیچگونه کمک از نهاد یا ارگانی تاکنون حتا یک تبلیغ نیز در صفحات خود چاپ نکردهاست، آنهم در این بازار بیرواج کتاب و نشریات کاغذی. از اینرو اگرچه امرِ حرفهای میطلبد که یک مولف یا هنرمند در قبال ارائهی محصول خود بازده ریالی داشته باشد اما باید پذیرفت فعلن در بیشتر موارد برای هنرِ آزاد چنین چیزی مقدور نیست، نه برای مولف و نه برای تهیهکنندهی اثر. با درک این شرایط توسط جامعهی ادبی کوچک ولی پیشروی ما هنوز هم میتوان با پیگیری و جدیت حرکتی راهگشا کرد، برای آنانی که گام در این راه گذاشته و میگذارند. قسعلی هذا…
اولین ویژهنامهی ویرگول در دستان شماست، که به شعر پیشروی زنان ایران پس از انقلاب اختصاص دادهایم. بعد از آن سالهای پایانی و ملتهب دههی پنجاه و دههی خونبار شصت، با پایان جنگ، شعر ایران نیز همچون جوانهی سبزِ گیاه از زیر خاکستری سیاه سر برآورد. اگرچه کم و بیش شاعرانی در دههی شصت سرفصل تحوالات شعری دههی هفتاد را نوشتهبودند، اما دههی هفتاد علارغم تمام چالشها و مخاطرهها و آزمونهایش دههی دگردیسیهای مهمی بود، دههای که در عرصهی سیاسی و اجتماعی نیمهی اول آن به دوران سازندگی معروف شد. در این سو در پهنهی فرهنگی و هنری نیز به یکباره از هرسو گلی شکفت و بلبلی در گوشش نغمه سرکرد و بوستانی به راه افتاد، شعر زنانهی فارسی نیز به رقص در آمد، شاعرانی در این دهه به عرصه آمدند که نه پیرو صرف شاعران پیش از انقلاب بودند و نه حتا با شعر انقلاب و یا شعر جنگ قرابتی داشتند. در این سالها دغدغهی نوگرایی و هجوم تئوریهای مدرنیستی و پستمدرنیستی شعر ایران را متحول کرد، نشریات جانی دوباره یافتند جوایز ادبی و انجمنها و کارگاهها و البته محفلیسم از نکات تاثیرگذاری بود که شاعران این دهه با آن خود و آثارشان را مطرح میکردند، همزمانی که پای بریدهی شاملو دیگر بر فرش سوخته از سیگار نصرت قدم نمینهاد، و نادرپور و خویی از پنجرهی کهنسالی به غروب خورشید غربت چشم دوخته بودند، نسلی به میدان آمد که شعارش این بود: “بروید کنار ما آمدیم” اگرچه از نسل پیشین براهنی و رویایی و باباچاهی عرصهی تجربههای مدرن را ترک نکرده بودند و مخصوصن براهنی در تربیت زبانی همین نسل بی پروا تاثیر به سزایی داشت. در اینجا نه مجالی و نه تمایلی برای ارزشگذاری یا آسیبشناسی جریان شعر دههی هفتاد نیست بلکه سخن از چیزیست که رخ نمود و خودش را نشان داد. با این مقدمهی کوتاه بهتر متوجه میشویم که چرا شاعران اثرگذار منتخب این ویژهنامه شاعرانی هستند که در دههی هفتاد شکوفا شدند، البته تناسبات تاریخی بر ویژگیهای نسلی غیر قابل انکار است اما مناسبات اجتماعی در آنچه گفته شد نقش پررنگتری داشته است. شعر زن ایرانی هویت فردی خود را در این دهه بازیافت (به استثنا فروغ) تا جایی که راه داشت، جلوتر آمد و عصیان کرد، و به طور اخص در نیمهی دوم دههی هفتاد با توجه به توسعهای که در بسترهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایجاد شده بود و راه را برای صداهای متفاوت و چند صدایی باز میگذاشت، بیشتر از هر دورانی و به هر شکلی خودش را بروز داد. از اینرو با هیچ دههای قابل مقایسه نیست. دههی بعدی اما نسبتن دههی سرخوردگیها بود، از همایشها و کارگاهها و حلقهها و نشستها و در واقع از بطن جامعه و محدودیتهای فرهنگی ساختمان قدرت. نتیجه این شد: به وبلاگها و وبسایتها پناه بردن که قدمی بود به سمت فردیت و جمعیتی مجازی برای آزادی در بیان و سهلالوصول بودن آن. از اینرو دههی هشتاد را میتوان دههی “محفلیسم مجازی“ نام نهاد، چه تا امروز نیز ادامه دارد. باری بدینگونه سراغ شاعران و منتقدان رفتیم، اما هرچهقدر شاعر زن فراوان بود وجود زنانی که نگاهی تحلیلی و انتقادی به شعر دوران خود داشته باشند کیمیا بود. مقالههایی نیز به دستمان رسید که به دلیل تکرار مکررات و طرح مباحث کلی و یا نگاه خودستایانه از چاپشان صرفنظر کردیم و ناگفته نماند در میان شاعران مرد نیز شرایط همینگونه است. در کنار مزایای امکانات مجازی یکی از آسیبهایی که بیشتر به چشم میآید تولد (تولید) نسلی است که در آن فضا به دنیا آمده و هویت ادبیاش را آنجا به دست آورده است، شاعران نسل کاغذ و قلم نیز از ترس ایزوله شدن به این نسل پیوستهاند، نتیجه اینکه برخلاف دوران پیش از اینترنت که روند مطرحیت به عوامل طبیعی شعر خوب و دانش و پشتکار شاعر بستگی داشت، و یک روند زمانی منطقی را طی میکرد امروز هرکه تریبونی دارد و تکنیکهای استفاده از آن در میزان حرفهای بودنش اثرگذار است و تشخیص سره از ناسره کاریست دشوار. چه بسا با یک نمایش روبرو هستیم نمایشی از زنان و مردانی که پیالهی شکستهی خود را در دست دارند و سهم خود را از دریایِ سرابِ این محفلِ مجازی طلب میکنند و به باور بودریار ما نیز به محض اعتراض به این نمایش خود نیز ناگزیر جزئی از آن شدهایم.
سخن را کوتاه کنم با اشاره به چند نکتهی ضروری: در ترتیب و اولویتبندی گفتگوها با شاعران، ملاک را بر حضور حرفهای آنها با چاپ اولین کتابشان گذاشتیم و نه اهمیتشان که شبههای پیش نیاید، بدین ترتیب تصمیمگیری را به مخاطب سپردیم بی که دخل تصرفی در اعمال و یا اهمال سلیقهای داشته باشیم. اشاره به این نکته را ضروری میدانم که جای “پگاه احمدی” در گفتگوها خالیست متاسفانه با کدورتی که ایجاد شد و بنده مسئولیت آن را میپذیرم این امر به وقوع نپیوست. در روزهای پایانی یک بخش به این ویژهنامه اضافه شد به نام شعر مهاجرت، از “مانا آقایی” برای انتخاب برخی اشعار تشکر میکنم. از تمام شاعرانی که برای ویرگول شعر فرستادند تشکر میکنیم و پوزشخواه آنانی هستیم که شعرشان چاپ نشد و یا دیر رسید و یا نامشان از قلم افتاد.
و نکتهی آخر اینکه پرداختن به شعر زنان آنطور که برخی باور دارند به معنای تفکیک آن از شعر مردان نیست چراکه اساسن نگاه ما یک نگاه رقابتی نبودهاست چه اگر اینطور بود جدا بودن مثلن مسابقات کشتی زنان از مردان باید مورد اعتراض این نگاه قرار بگیرد. مسئله ضرورت پرداختن به شعر زن و تمایزات بدیهی آن و تحوالات و سیری است که از سر گذرانده، برای شناخت بیشتر مخاطبان و پژوهشگرانی که میخواهند نگاهی تخصصیتر به حوزهی ادبیات و شعر معاصر ایران داشته باشند.
محمد رمضانی
Leave a Reply