سخن سردبیر – ویرگول ۳و۴

 

چو دیگ از زر بُوَد

محمد رمضانی

آنها که دستی بر آتش دارند می‌دانند یک مجله‌ی مستقل با چه مصائبی روبروست، شیوه‌ی ما از ابتدا این بود که روش مرسوم ژورنالیستی را کنار بگذاریم تا هرچه بیشتر بازتاب متن جامعه‌ی ادبی و هنری باشیم، گرچه منزل بس خطرناک است، چرا که می‌دانیم ادبیات و عرصه‌ی فرهنگ و هنر ما امروز با چه بیماری‌های صعب‌العلاجی دست به گریبان است، سفلگی و کاهلی، تقلب و شیادی، تخریب و حذف، وجود سفلگان و میان‌مایگان چیز تازه‌ای نیست، ما هم پرچم‌دار حذف سفلگی و دون‌مایگی نیستیم، مشکل اما اینجاست که در هیچ دوره‌ای تا این حد آنها سکان‌دار این کشتی طوفان زده نبوده‌اند، ناشران تاجر، تاجران جویای نام، شاعران نویسندگانی که عمر آثار‌شان از صفحه‌های مجازی‌شان کمتر است، خروار و خروار کتاب‌هاشان سرازیر چاپ‌خانه‌ها می‌شود! حال‌آنکه شاعران و نویسندگان راستینی را می‌شناسیم که آثار قائم به ذاتشان در کنج اتاق‌ها خاک می‌خورد، یا کتاب‌شان پس از چاپ به همین مصیب دچار شده‌است، ناشران ناآگاه که تنها به فراخور عقده‌گشایی‌های حقیرشان و یا برای منفعت مادی با متن قراردادی آماده دست به چاپ انبوه آثار فیک می‌زنند و در سوی دیگر نیز برخی از ناشران آگاه چشم بر آثار راستین بسته‌اند، نمایشگاه‌های کتاب به عرصه‌های چاله‌میدانی بدل شده‌ و هر یکی دست به کار حذف دیگری‌ست، ناشران بزرگ نیز تنها سنگ خود را به سینه می‌زنند و از بزرگی‌شان جز گنده‌گی باقی نمانده‌است، در این میان جامعه‌ی ادبی نیز با قدرت تمام در حال سوراخ کردن هرچه بیشتر این کشتی‌ست، هر کس اره‌ای برداشته می‌خواهد تخته پاره‌ای را از آن خود کند تا در این طوفان بدان بیاویزد. طبیعی‌ست یک نشریه کوچک تو بگو یک “زورق” از لابیرنت‌هایی این‌چنین بورخسی و از گرادبی چنین حائل به سختی عبور خواهد کرد، تا صدای خود را به ساکنان جزیره‌ی فرهنگ برساند، البته در سوی دیگر سبکباران ساحل‌هایی هم هستند که بیرون گود نشسته‌اند و می‌گویند لنگش کن، و کارشان تنها خرده گرفتن است و هیچ نکته‌ی مثبتی را نمی‌بینند در حالی‌که ما می‌دانیم رونق و شور و نشاط در عرصه‌ی نشر از انفعال و بی عملی بهتر است، شایسته نیست از ریشه منکر همه‌چیز شد، هستند دلسوزانی که دل‌شان برای ادبیات می‌تپد. و این تنها مربوط به جامعه‌ی ادبی نیست، دوستی می‌گفت با یکی از نشریات معتبر تجسمی برای چاپ یک نقد (و نه تبلیغات) تنها در دو صفحه، متن قراردادی چند میلیونی را امضا کرده است! ما در تلاشیم که یک شماره از مجله را به تحلیل این نابسامانی‌ها اختصاص دهیم.
با این‌حال ما امیدواریم، اگرچه منزل بس بعید است و اگرچه شاید کمی تنها، اما هستیم و عشق نیز هست، دل ما می‌تپد و هرچه هست کار دل است، شیوه‌ی ما پس از چند شماره کم‌کم در حال شکل‌گیری‌ست، در شماره‌ی پیش‌رو سعی کردیم به جوان‌ها هوا بدهیم، و در ادامه نیز این آهنگ راه ما خواهد بود، این شیوه شاید خاطر عزیزانی را مکدر کند اگرچه انتقادات هم راه‌گشاست، شیوه‌ی ما شیوه‌ی چشم نرگس است تا چه پیش آید و چه مقبول افتد.

 

چو دیگ از زر بود او را سیه رویی چه غم آرد
که از جانش همی تابد به هر زخمی حکایت‌ها

پاییز و زمستان ۱۳۹۴

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*