“از عقب ماندهگی ذهنی مخاطب ایرانی تا ناشران در پیتیِ شعر“
مهردادفلاح یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین شاعران موسوم به دههی هفتاد است، با این شاعر لاهیجانیِ مقیم تهران چندی پیش پیرامون فضای شعر امروز ایران گفتگوی مفصلی کردیم که بخشهایی از آن را اینجا میخوانید:
فلاح دههی هفتاد را دههای پویا در شعر فارسی دانست و با تاکید بر زنده بودن آن دهه افراطگرایی زبانی دههی هفتاد را تلویحن حاصل کار شاگردان براهنی دانست و البته تاکید کرد آن نوع شعر باز ارجح تر از شعرهای پیش پا افتادهایست که در دههی هشتاد تولید شد.
از او نظرش را دربارهی مجموعه شعرهای اخیر علی عبدالرضایی دیگر شاعر تاثیرگذار دههی هفتاد پرسیدیم و در پاسخ گفت:
من فقط با شعر دیدگاهم را طرح میکنم آنچه که من از این دوست شاعر در این سه چهار کتابی که در دوسال گذشته در ایران چاپ کردهاست دیدم مرا به هیچوجه اقناع نکرده، چیزی ندیدم که برای من محرک و برانگیزاننده باشد، بر خلاف کارهای سابقش، بنابراین میتوانم فقط با میزانِ متر و معیار خلاقیت و نوآوری این کارها را بسنجم و وقتی این سنجش را انجام میدهم میبینم که کارنامهی درخوری در این چندسال گذشته نبودهاست.
از او دربارهی جریان به اصطلاح “شعر دیگر” پرسیدیم و شاعران عزلتگرایی همچون اردبیلی و اسلامپور و دیگران… مهرداد فلاح آنها را در برابر رویایی شاعرانی غیر حرفهای خواند و تاکید کرد هوشنگ چالنگی و م . و دیگران… کارشان تداوم و پیوستگی کار یک شاعر حرفهای را نداشت، و تاکید کرد رویایی خیلی خلاقتر از این حرفهاست که با آنها مقایسه شود.
از او در مورد شهیدنمایی بیژن الهی پرسیدیم و او با توجه به خصلت مردهگرایی جامعه ی ایرانی و تاکید بر برخی شعرهای خوب الهی و اینکه هر شاعری در هر زمانی میتواند مورد توجه قرار بگیرد به طور تلمیحی به این موضوع اشاره کرد که برای کنار زدن و به حاشیه راندن جریانهای پیشروی شعر فارسی همواره نیاز بوده که جریان های ساختگی را جایگزین آن کنند فلاح تاکید کرد:
چامعهی ادبی ما ترسو است، مخاطب ما عقب مانده است، نقدِ شعری ما بسیار عقب افتاده است،و مطبوعات ادبی ما زیر سیطرهی نهادهای قدرت هستند، همهی اینها دست به دست هم میدهد این اتفاقها بیافتد وگرنه خود آن شاعر حتا اگر پنج تا شعر عالی داشته باشد شایستهی این هست که روش کار بشود، او تاکید کرد: این محصول عقب ماندگی ذهنی و ویژگی فرهنگی ملت ایران هم هست، نگاه محفلی در روشنفکری ما بیداد میکند متاسفانه الان هم محفل و بده بستان و دکان داریست در واقع یکی میخواهد از تو کتاب چاپ کند از شما تایید میخواهد که شعر و حضور ادبیاش را تایید بکنی و اگر نکنی به ترفندهایی کتابت را میکشد پایین در حوزهی تبلیغاتی، این اتفاق برای خودم افتاده است!
مهرداد فلاح تاکید کرد:
اگر قرار باشد از فلان شاعر درجهی سوم که در فلان انتشارات مسئول است حمایت کنم و در مصاحبههام بگویم که شاعر بزرگی هست تا کتابم را چاپ کند، این کارها از من بعید است، بنابراین بهتر است توی همچین فضایی من خودم را کنار بکشم
او در جواب اینکه چرا مجموعه شعرهایش به چاپ دوم نمی رسند از ناشران امروز شعر ایران با عنوان ناشرانی در پیتی یاد کرد و گفت
من اگر میخواستم همهی این مجموعه شعرها را به چاپ دوم و سوم میرساندم، فقط باید همین زدوبندها را انجام میدادم، باید در قبال اینکه یک ناشر درِ پیت و ناشران درِ پیتی که الان هستند و شعر چاپ میکنند برای اینکه شعر مرا چاپ کنند مجیز آنها را بگویم…
از او پرسیدیم کدام ناشران؟ و چه کسانی؟ و فلاح در پاسخ گفت
: فرقی نمیکند همهشان از چشمه و… تا این جدیدترها، همین آقای اباذری که نمیدانم مرحوم شده یا نه؟! ولی به هرحال از ایشان بگیر تا معمار و این انتشارتیهایی که هستند، همهشان هم سروته یک کرباساند، رفتارهای حرفهای از خودشان بروز نمیدهند و طرف میخواهد که تو تاییدش بکنی، صراحتن از من خواسته شده که آقاجان! به خاطر این کتابی که من دارم چاپ میکنم تو از من تعریف کن! وقتی من اینکار را نکردم و مثلن در فلان شبکه اجتماعی دوباره به عنوان یک دوست تاییدش نکردم بنا به دلایلی که خودم دارم، همان آقا در روند چاپ و تبلیغ کتاب من و چیزهای دیگر اخلال ایجاد کرده که انتقام گرفته باشد، برای اینکه من خواستش را اجابت نکردم.
از این شاعر پرسیدیم تو همیشه با جوانها رابطهی نزدیکی داشتی افق شعر ایران را چطور میبینی؟
او با تاکید بر چگونگی یک شعر خوب گفت بگذار اینطور بگویم: یک شعر خوب مثل یک برکهی آب خنک است در گرمای تابستان و شما دارید از آنجا رد میشوید، این برکه را میبینید و یکباره به داخل برکه میپری و تر و تازه میشوید و آنجا در واقع یک تجربهی منحصر به فرد را از سر میگذرانی و هیچوقت دیگر آن تجربه را نمیتوانی فراموش بکنی…
از مهرداد فلاح پرسیدیم: دوستی میگفت ناشری پنج تا شش میلیون تومان از او درخواست کرده تا مجموعه شعرش را منتشر کند! برخی حتا این رقم را بیشتر برآورد کردهاند! این فاجعهگرایی را چگونه میتوان نام گذاری کرد؟ چطور میشود آسیب شناسی کرد؟
و در پاسخ این معضل را یکی از نشانههای آن آسیب بزرگ و زخم بزرگی دانست که در فضای ادبی ما وجود دارد و تاکید کرد من به دوستان این توصیه را میکنم، الان فرصت هست که شعرها را به دست مخاطبان برسانیم در فضای اینترنتی و جاهای دیگر، این کار را انجام بده و به مرور آن پختگی و خلاقیت را افسون بکن در کارت و با بهترین کارهات پا به عرصه بگذار، بنابراین عجلهای در کار نیست، من اینطور توصیه میکنم به بچهها، تن به هر خفت و خاری ندهید که کتابتان چاپ شود، ولی معمولن نودونه درصد این کار را نمیکنند. او تجارت را در عرصه نشر ایران یک تجارت بی پایه و اساس خواند.
از او پرسیدیم یک هجمهای سال گذشته روی شما و عدهای از دوستان دههی هفتادی بود که میگفتند نادیده گرفته شدهاند و سال گذشته دیدیم که در جشنوارهی شعر فجر شرکت کردید و مخصوصن روی تو و حضور تو به عنوان یک شاعر مستقل دوستان زیادی را متعجب کرد…
فلاح پاسخ داد:
بله حق داشتند، در این زمینهی خاص هرکس به من حملهای بکند حق دارد! و تاکید کرد من مشارکت فعالی نداشتم در آن قضیه کمااینکه قبل از آن بارها به من زنگ زده بودند که در هیات داوری و در جاهای دیگر، در شهرستانها… و من همه را رد کردم ولی در آخر پاشای ملعون مرا به دام انداخت، درواقع، رک به تو بگویم من اشتباه کردم ، لحظهای که پای میکروفون رفتم فکر میکنم که من از شعر دفاع کردم، ولی با این حال با توجه به فضایی که وجود داشت، کار درستی نبود، اشتباهی بود که انجام شد توسط من و اگر هم کسی انتقادی از من دارد در این زمینه حق دارد.
درود مهرداد عزیز
مهرداد جان تو را ب این دلیل دوست دارم که وقتی قرار باش اد شعر بگویی، از همه شاعرتر می شوی و اگر قرار باش اد حرف بزنی، جز حق نمی گویی.. و شجاعت ات در راست گویی و درست زنده گی کردن و.. هم این برای من کافی ست تا تو را شاعر بنام ام.. متاسف انه آن قدر در این کشور ناشاعر داریم که فقط ب دلایلی که فرمودی، مخاطبان شعر راستین را می فریب اند. این شاعران دلقکان امروز شعر هست اند که ب هر ترفندی که شده می خواه اند شاعرشان بنامی.. ب چه بهایی!!!؟